نه سوادِ درست حسابی و نه احساسی
معلمی خوانده ام از نوع ریاضی اش
مردم مهندس صدایم می کنند اما از مهندسی فقط ادایش را بلدم
فلسفه را دوست دارم ولی فلسفه مرا دوست ندارد و اذیتم میکند
در تصورات کودکی ام میخواستم در آینده انسان خوبی باشم اما به شدت موجود بدی شده ام
دور خودم پیله ای تنیده ام نه برای پروانه شدن برای دور ماندن دیگران از بدی هایم!
گاهی میخوابم گاهی میخورم و گاهی[.....]
نداشته های خیالی ام مثل همه انسان ها بیشتر از داشته هایم هست
اما بزرگتر که می شوم بین داشته ها و نداشته ها شک می کنم
و گاهی به خاطر نداشته ها خدا را شکر می کنم
اینکه کسی را نمیخواهم دوست داشته باشم دروغ بزرگیست که هر صبح با خودم تکرارش میکنم
اما شب که میشود هیولای دلتنگی مرا به کام خود می کشد و تا صبح نشخوارم می کند
تلخم و این تلخی سالهاست که با من است
سوالهای تلخ، خاطره های تلخ و تخیلات تلخ
..... /
من کی ام؟ خاطره ای در دل مردی که کمی درمانده
بغض سردی که پِیِ فصلِ زمستان به گلو جامانده
|کریم محمدی نژاد|
🎧 🎶:: مرحوم ناصر عبدالهی(یادگاری از آهنگهای نوجوانی)
دلتنگی
عالی 😍😍
چقدر به دل میشینه حرفات
سیگاااااااار؟؟؟؟؟؟؟
زیبا بود
یکی هست که میداند. همین نزدیکیها. کاش منتظر او باشیم.
نوشته های شما حتما باارزش هستند. اما من حرفم اینه اگه یه نفر ...